با جمعشان از مرد و زن یک حرف دارم
این حرف ، حرف هر شهید سینه چاک است
فریاد هر آلاله دراین خاک پاک است
من با شمایم ای جوانان، گوشتان هست؟
پس بشنویید این حرف را، حرف من این است:
صدام وقتی سوی ایران حمله ورشد
این گرگ چون بر دشت شیران حمله ورشد
مردان حیدر راه او را زود بستند
یک یا علی گفتند و پشتش را شکستند
وقتی که شیطان بزرگ این صحنه رادید
از قدرت ایرانیان بسیار ترسید
فهمید ایرانی دلی چون شیردارد
شمشیردارد،تیر دارد، پیردارد
وقتی که ترسید از نبرد گرم آن دیو
آمد به میدان با سلاح نرم آن دیو
ازکودکان تا پیرها را در نظر داشت
اونقشه های شوم بسیاری به سر داشت
از فیلم های کارتنی تا سینمائی
شلیک کرد او سوی این دشت خدائی
این فیلم ها تنها پیامش هرزگی بود
با قیمت کم هرکجا پاشیده شد زود
آمد حشیش و گرد را تقدیممان کرد
اوبا کراک و شیشه اش تسلیممان کرد
او تاخت بر چادر ، غرور مادر من
با مانتو آمد،کند چادر از سر زن
با ننگ آمد تا که ارزش رابگیرد
با ذلت آمد دیو تا عزت بمیرد
با مانتو آمد ، مانتوئی چسبان به بازار
تا بانوان پاک ایران را کند خوار
تا چشم مردان را به نامحرم بدوزد
تا نوجوانان را، جوانان را
بسوزد
بقیش توی ادامهـ