شعر برای امام رضا ( علیه السلام ) از زبان بیمار شفا گرفته
دکتر نشست و گفت : که امروز بدتری ! پس از خدا بخواه که طاقت بیاوری ...
گفتند : " نا امید نشو ! ما نمرده ایم این بار میبریم تو را جای بهتری "
حالم خرابتر شد و بغضم شکاف خورد چرخید چشم خسته ی من سمت دیگری ...
دیوار ... قاب عکس ... نسیمی وزید و بعد ... افتاد روی گونه ی من ناگهان پری